حارث بن حصیره از عبد الله بن شریک عامری از امام زین العابدین [علیه السّلام ] نقل می کند که می گفت: عمر بن سعد بعد از نماز عصر صدا زد: ای سواران خدا سوار شوید مژده باد شما را به بهشت! مردم سوار شدند، و به طرف حسین و یارانش [علیه السّلام ] حمله بردند.
این در حالی بود که حسین [علیه السّلام ] جلوی خیمه اش زانوها را به بغل گرفته و به شمشیر خود تکیه داده چرت می زد. خواهرش زینب فریاد سپاه ابن سعد را شنید لذا به برادر خویش نزدیک شد و گفت: برادر آیا نمی شنوی که صداها نزدیک می شود؟
حسین [علیه السّلام ] سر خویش را بلند کرد و فرمود: رسول الله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را در خواب دیدم، بمن فرمود: شما به سوی ما می آیی! در این حین خواهرش به صورت خویش سیلی زد و گفت: ای وای بر من! [حضرت ] فرمود: خواهرم وای بر تو مباد، خدا رحمتت کند آرام باش در این بین عباس بن علی [علیه السّلام ] آمد گفت: برادرم: لشکر به طرف شما آمده است.